معنی از کوه های جنوبی ایران
حل جدول
اهوران
از کوه های ایران
اهوران
از کوه های غرب ایران
دالاهو
از کوه های غربی ایران
اهوران
از کوه های مرکزی ایران
شیرکوه
بندر جنوبی ایران
گناوه
جزیره جنوبی ایران
لاوان
تنگه جنوبی ایران
هرمز
رشته کوه آمریکای جنوبی
آند
واژه پیشنهادی
سهند، سبلان، دماوند، الوند، سماموس، زردکوه، زاگرس، شیرکوه، دالاهو
از کوه های غرب ایران
اهوران
دومین کوه مرتفع ایران
علم کوه
لغت نامه دهخدا
کوه کوه. (ق مرکب) بسیار زیاد. فراوان. (فرهنگ فارسی معین). از سر تا پا. (ازآنندراج). کوه تاکوه. (ناظم الاطباء). پشته پشته. تپه تپه. برآمدگیها و برجستگی های بسیار بلند:
تلی گشته هر جای چون کوه کوه
برش چشمه ٔ خون ز هر دو گروه.
فردوسی.
به هر جای بد توده چون کوه کوه
ز گردان ایران وتوران گروه.
فردوسی.
به هم بر فکندندشان کوه کوه
ز هر سو به دور ایستاده گروه.
فردوسی.
نخست لدروه کز روی برج و باره ٔ آن
چو کوه کوه فروریخت آهن و مرمر.
فرخی.
خون روان شد همچو سیل از چپ و راست
کوه کوه اندر هوا زین گرد خاست.
مولوی.
کنم وصف پیلان گردون شکوه
که کیف خیالم رسد کوه کوه.
یحیی کاشی (از آنندراج).
مگر ابدال چرخ این کوه دیده
که بانگش کوه کوه از سر پریده.
سالک قزوینی (از آنندراج).
فارسی به عربی
جنوب، جنوبی
عربی به فارسی
جنوبی , اهل جنوب , جنوبا , بطرف جنوب
معادل ابجد
388